منظومه ظهر روز دهم - قسمت اول
شعری زیبا از قیصر امین پور درباره ظهر روز دهم (واقعه عاشورا) تقدیم به همه کودکان عزیز:
ظهر عاشوراست
کربلا غوغاست
کربلا آن روز غوغا بود
عشق تنها بود!
آتش سوز و عطش بر دشت می بارید
در هجوم باد های سرخ
بوته های خار می لرزید
از عرق پیشانی خورشید ، تر می شد
دم به دم بر ریگ های داغ
سایه ها کوتاه تر می شد
سایه ها را اندک اندک
ریگ های تشنه می نوشید
زیر سوز آتش خورشید
آهن و فولاد می جوشید
دشت ، غرق خنجر و دشنه
کودکان در خیمه ها تشنه
آسمان غمگین ، زمین خونین
هر طرف افتاده در میدان :
اسب های زخمی و بی زین
نیزه و زوبین
ادامه دارد...
ظهر عاشوراست
کربلا غوغاست
کربلا آن روز غوغا بود
عشق تنها بود!
آتش سوز و عطش بر دشت می بارید
در هجوم باد های سرخ
بوته های خار می لرزید
از عرق پیشانی خورشید ، تر می شد
دم به دم بر ریگ های داغ
سایه ها کوتاه تر می شد
سایه ها را اندک اندک
ریگ های تشنه می نوشید
زیر سوز آتش خورشید
آهن و فولاد می جوشید
دشت ، غرق خنجر و دشنه
کودکان در خیمه ها تشنه
آسمان غمگین ، زمین خونین
هر طرف افتاده در میدان :
اسب های زخمی و بی زین
نیزه و زوبین
* زوبین : نیزه کوچک